رادینرادین، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

@@ پسرم رادینم @@

پارک ارم

سلام. خدا رو شکر که این روزا روزهای جشن و شادمانی ملت است و من از این بابت خیلی خوشحالم. دیشب که صدای  بوق و شادمانی مردم میومد تو مثل قبل فکر میکنی که بیرون جشن عروسیه . همینطور نشسته بودی و بازی میکردی  و صدای ترانه ماشینها تا طبقه ما هم میومد که یهو گفتی مامان چرا آهنگ آقا خرگوشه رو نمیذارن منظورت ماشینهای بیرون بود اینقدر این حرفت برام بامزه بود که کلی خندیدم  و گفتم مامان شاید اینآهنگ رونداشته باشن. دو شب پیش هم که تهران بودیم باعزیزجون  اینا و خاله مهسا رفتیم پارک ارم و تو برای اولین بار بود که میومدی و برات خیلی جالب بود و همش می پرسیدی اینا چین و میایستادی و تماشا میکردی همه بازی ها رو نگاه کردی اما تنها...
29 خرداد 1392

روزهای خوب و بد

  سلام. توی این یکماهی که دستم به نوشتن نمیرفت دو نفر از بزرگای فامیل رو از دست دادیم و در غم از دست دادن اونها بودیم و در حال رفت و آمد .روحشون شاد باشه . امیدوارم امسال دیگه از این اتفاقات نداشته باشیم. اما من و پسرم توی این مدتها سرگرمیهایی هم داشتیم که همشون پر از تجربه و شادی هم بود. گاهی پازل میچیدیم.گاهی نقاشی و گاهی هم خیار رنده میکردیم گاهی هم ماشینگردی میکردیم و گاهی کلمه بازی آخرین جمعه تعطیلیها هم به بابایی گفتیم ما رو ببره طالقان تعریف اونجا رو شنیده بودیم اما نرفته بودیم. اونجا پر بود از باغهای میوه گیلاس. آلبالو . گوجه سبز و ... هرچی رفتیم که جایی برای نشستن پیدا کنیم جایی نبود و بعد از خریدن میو...
24 خرداد 1392
1